عارفی را دیدند با مشعل و جام آبی در دست!
پرسیدند کجا میروی؟!
گفت: میروم با این آتش بهشت را بسوزانم و با این آب جهنم را خاموش کنم، تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند نه به خاطر لذت بهشت و ترس از جهنم!